۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

زندگی دیگران


يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند.

رز: مهمونی خوش گذشت؟
من: آره خیلی. البته فقط خوش نگذشت. غبطه هم خوردم. خونه این دوستم واقعن مرتب و تمیزه. برق می زنه. موقعی که مهندسی کامپیوتر می خوندم یک همشاگردی هایی داشتم که پروژه هاشون عین ماه بود. برنامه ها مرتب و بی ایراد بودن. مرتب و منظم. پروژه من همیشه شلوغ و درهم و شلخته بود. به اونا غبطه می خوردم. دوباره این احساس بهم دست داد. یک عده خونشون به شکل غیرواقعی مرتبه. متوجهی چی می گم؟
رز: خیلی سخت نگیر، به نظر من خونه زیادی مرتب نشونه عمر تلف شده است.
من: رز، این دفعه رو اشتباه کردی. دوستام خدمتکار دارن.
رز: خب نشونه عمر تلف شده خدمتکارشونه. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر