يك خانم
سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم و تا پیش از درگذشتش،
از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند.
رز:
مهمونی خوش گذشت؟
من: آره
خیلی. البته فقط خوش نگذشت. غبطه هم خوردم. خونه این
دوستم واقعن مرتب و تمیزه. برق می زنه. موقعی که مهندسی کامپیوتر می خوندم یک
همشاگردی هایی داشتم که پروژه هاشون عین ماه بود. برنامه ها مرتب و بی ایراد بودن.
مرتب و منظم. پروژه من همیشه شلوغ و درهم و شلخته بود. به اونا غبطه می خوردم.
دوباره این احساس بهم دست داد. یک عده خونشون به شکل غیرواقعی مرتبه. متوجهی چی می گم؟
رز: خیلی
سخت نگیر، به نظر من خونه زیادی مرتب نشونه عمر تلف شده است.
من: رز، این
دفعه رو اشتباه کردی. دوستام خدمتکار دارن.
رز: خب
نشونه عمر تلف شده خدمتکارشونه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر