يك خانم سرخپوستى هست به
اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبى برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت
كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند.
رز: فیلم درباره ستاره ها می بینی؟
من: آره راجع به ستاره هایی که وقتی نورشان به ما می رسد مدت هاست که مرده
اند. سال نوری می دونی چیه، رز؟
رز: نه.
من: نور با سرعت بالایی حرکت می کند. مسافتی را که در یک سال با این سرعت طی
شود می گویند سال نوری. یک سال نوری مسافت زیادیه و برخی از این ستاره ها هزاران سال نوری با ما فاصله دارند.
رز: چه جالب. ما هم یک چیزی داریم بهش می گیم روز آرزویی. شبیه این حرفهاست. فاصله
جایی که آدم باید در مدت روزهای آرزوییش طی کند تا به آن برسد.
من: واقعن؟ من چند روز آرزویی با
اون جا فاصله دارم؟
رز: حسابش با روز سخته. تو یک هفت هشت سال آرزویی با سرزمین موعودت فاصله
داری.