۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

محروم از تحریم

يك خانم سرخپوستى هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبى برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند. 

رز: خوشحالیت به خاطر انتخاباتتونه؟
من: برای دوستام خوشحالم. من تحریم کرده بودم.
رز: مگه سفارتخونتون باز شده؟
من: نه.
رز: تو که نمی تونستی رأی بدی چطوری تحریم کردی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر