۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

من یک رویای بهاری دارم


یک. یک میلیونر آمریکایی برای تعطیلات می رود مکزیک. یک روز صبح قلاب ماهی گیری خیلی مجهز و قشنگش را بر می دارد و می رود کنار یک برکه زیبا می شیند و مشغول می شود. کمی بعد یک ماهی گیر  بومی کلاه حصیری به سر هم سر می رسد و سری به علامت سلام به گرینگو نشان می دهد و با یک چوب نی که کرمی به نخ آن قلاب شده مشغول صید می شود. نیم ساعتی که می گذرد ماهی به قلاب ماهی گیر مکزیکی می افتد و او آن را بیرون می کشد و در سبدش می اندازد و بساطش را جمع می کند که برود. سری به علامت بدرود برای گرینگو تکان می دهد که آقای میلیونر با اسپانیایی شکسته بسته می پرسد کجا می رود و مکزیکی با انگلیسی عالی می گوید که می رود خانه ماهی را برای اهل و عیالش بپزد.
"چرا وای نمیستی یک ماهی دیگه بگیری؟"
"ما یک ماهی بسه مونه رئیس."
"ولی خب می تونی ماهی های بعدی رو تو بازار بفروشی."
"بعد فکری هم نیست. ولی خب بعدش چی؟"
"می تونی با پولش یک دکه ماهی فروشی تو بازار برای خودت اجاره کنی. بعد دکه رو بخری. بعد چندتا ماهی گیر استخدام کنی برات ماهی بگیرن. بعد یک شرکت ماهی گیری بزنی. بعد کل صید این منطقه رو مال خودت کنی. بعد تو شهرهای دیگه دفتر فروش ماهی بزنی. سردخونه بخری و با ایالات مرزی آمریکا وارد معامله بشی. بعد بیای شرکتتو تو آمریکا ثبت کنی و بشی سلطان ماهی آمریکا"
"عالیه. بعدش چی؟"
"بعد که مثل من میلیونر شدی. می تونی تعطیلاتت بیای مکزیک ماهی گیری"
"خب رئیس من الان هم دارم همون کارو می کنم. امیدوارم گنده اش به قلابت بیفته. عزت زیاد"

دو. تاریخ معاصر ایران نشان داده است که مردم ایران اگر کمی صبر کنند ارزش واقعی حاکمان و آنان که در کارزار سیاستند برایشان روشن می شود و می بینند که بی خود دور خودشان می گشتند و دوران های طلایی را یکی پس از دیگری از دست داده اند.  شاپور بختیار، محمدرضا پهلوی، مهدی بازرگان، ابولحسن بنی صدر، میرحسین موسوی، اکبر هاشمی رفسسنجانی و محمد خاتمی مدتی از مردم فحش و بد وبیراه  شنیدند و بعد همه یادشان افتاد که این ها با کوروش، سقراط، آبراهام لینکلن، امیرکبیر، گاندی، ماندلا، گورباچف ، دوگل و چه گوارا قابل مقایسه اند.

سه. تجربه نشان می دهد چند سال دیگر که بگذرد احمدی نژاد قهرمان بلامنازع آزادی، برابری و برادری خواهد بود و ما باید او را که ناجی بی چون چرای ملت است و سکان به ساحل رساندن کشتی این ملت بخت برگشته را در دست دارد با سلام و صلوات برگردانیم همان جایی که از آن دک شده است. البته در این راه حتمن باید او را با یکی از بزرگان جنبش های آزادی خواهی جهان همتراز قرار دهیم. متأسفانه ، گاندی، ماندلا و چه گوارا قبلن رزرو شده اند. بنابراین پیشنهاد  من این است که مارتین لوتر کینگ یا دالایی لاما را از الان برای او برگزینیم. او هم بعدن سکان را به عنوان نماد خود برگزیند.

چهار. ما آدم های بسیار خوشبختی بودیم که در این مدت سی و چند سال محضر امیرکبیر، گورباچف، گاندی، ماندلا و چه گوارا را البته با کمی اختلاف فاز درک کرده ایم.  واقعیت این است که من شخصن از این که این هشت سال این قدر حرص خوردم و هی تفأل زدم که مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید شرمنده ام. مسیحا نفس همین جاست، فقط نفسش بعدن در می آید. چرا باید هفت هشت سال صبر کنیم تا قدرش را بدانیم. ما نباید برای صید آن یک دانه ماهی که همین الان هم داریم صید می کنیم، این قدر به خودمان زحمت بدهیم. امروز که سخنران تجمع حکومتی در تأیید حمله به کوی دانشگاه، قهرمان دانشجویان و فرهنگیان است، لابد فردا هم به راحتی از آن که آبرویمان را در دنیا برد و وطن را به فقر و فلاکت انداخت خواهیم گذشت و احتمالن سخنرانی خس و خاشاک را با سخنرانی "من یک رویا دارم" مارتین لوتر کینگ مقایسه خواهیم کرد. پس قدرش را همین الان بدانیم. چرا دوزاری مان ده سال دیر می افتد؟ به هر حال ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است.

۱ نظر:

  1. استاد جان!
    خیلی بهتر از من می دانید که حتی اگر انواع و اقسام ویژگی های ژنتیکی و تاریخی و فرهنگی و... منحصر به فرد ایرانی ها را در نظر بگیرید بازهم به احتمال خیلی زیاد احمدی نژاد یک پدیده ی غیر قابل تکرار در تاریخ باقی می ماند.

    پاسخحذف