۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

آن چه خود (ن)داشت


يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند.  

رز: دیروز عصر کجا رفته بودی؟
من: خونه دوستم. دیشب از کوبا برگشته. یکی از جاهایی که من همیشه دلم می خواست برم.
رز: چی ها می گفت از اون جا؟
من: خیلی تعریف کرد. گفت خونه ها پر از کتابه. البته اضافه کرد که یخچال ها خالیه.
رز: این که توصیف خونه تو و محسنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر