۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

اصول طلایی کودکستان


يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند.

من: رز، دوستام ازت یک سوالی داشتند.
رز: از من؟
من: آره. تو بین دوستام خیلی محبوبی. می خواستن بدونن که نظرت راجع به این کانادا به کشور شدن فلسطین رأی منفی داده چیه؟
رز: خب خیلی خوبه آدم بین کسانی که نمی شناستشون محبوب باشه. ولی باید برای تو و دوستات بگم که اولن من به سیاست کاری ندارم و در ثانی ما به دولت کانادا اطمینان نداریم. در مجموع فکر می کنم سیاست مدارها را باید هر چند وقت یک دفعه فرستاد یک جایی و درس های اصلی رو براشون تکرار کرد.
من: یعنی هر چند وقت یک دفعه یک کلاس تو دانشگاه براشون بگذاریم؟
رز: تو یک استعداد جالب داری و این که همه چی رو پیچیده تر از اونی می کنی که لازم باشه. چیزهای اصلی زندگی رو در کودکستان به آدم یاد می دن نه دانشگاه. مثل این که دروغ نگین و اگر یک خرابکاری به بار آوردین خودتون جمعش کنین و تقصیرو گردن بقیه نندازین. این که چیزهایی رو که دارین با هم شریک بشین. بقیه رو تشویق کنین و به موفقیتشون حسودی نکنین. اینا رو باید دوباره به سیاستمدارها یاد داد. و در مورد سوال دوستات باید بگم باید به سیاستمدارهای کانادا این درس رو یاد آور شد که هیچ وقت طرف کسی رو که تو بازی جر می زنه نگیرین. 

۱ نظر:

  1. یکی از اصول طلایی دوره‌ی کودکستان این بود که موجودات دیگرو اذیت نکنین. آخه پسرا شیلنگ آب رو میکردن تو لونه ی مورچه و مژگان‌جون این اصل رو مدام یادآور میشد.

    پاسخحذف