يك خانم
سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم و تا پیش از درگذشتش،
از طرف دولت كانادا موظف شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند.
رز: از این ایمیل هایی که برای کار به آشناهات زدی چیزی در اومد؟
من: نه
رز. البته فقط یک نفر جواب داده که اون هم نوشته اساسن بعید می دونه که بتونه کمکی
بکنه.
رز: مگه بهش گفته بودی چی می خوای؟
من: نه.
عجیب نیست. این جا آدم ها رک می شند.
رز:
عجیبه. به نظرم ربطی هم به رک بودن نداره. برای من واقعن عجیبه یک آدم فکر کنه که
اساسن نمی تونه به یک آدم دیگه کمک کنه. از کجا می دونست که به هیچ وجه من الوجوه
نمی تونه کمک کارت باشه؟ شاید، چه می دونم، می خواستی فقط هجای درست اسمش رو
بپرسی.
مرسی که اعلام کردی اومدی اینور. خونه ی جدید مبارک!
پاسخحذفپی نوشت: من از گودر دارمت و همیشه از گودر خوندمت. در هر صورت خونه ی جدید رو نمی شد دست خالی اومد
به نظرم اگر آدم فکر کنه اساسن نمیتونه به یک آدم دیگه کمک کنه خیلی بهتر از اینه که فکر کنه شاید بتونه و در عوض برنامهریزی ملت رو بهم بزنه
پاسخحذفیعنی وقتی یکی نمی خواد به آدم کمک کنه هجای درست اسمشم نمیگه!!! این برای رز عجیبه. برای ما این عجیبه که اگه چنین درخواستی هم داشته باشیم، چرا هجای اسمش را اشتباهی نمیگه!
پاسخحذف