يك خانم سرخپوستى هست به اسم رز
كه، به دنبال عارضه قلبى برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف
شده بود به او در كارهاى خانه كمك كند. اوجین همسر رز هم از بومیان آمریکای
شمالی است.
من: رز، چرا یک دفعه هول شدی؟
رز: مگه رنگین کمون به این بزرگی رو نمی بینی؟ باید
به اوجین زنگ بزنم پاشو بیرون نگذاره.
من: رز! رعد و برق خطرناکه. از اونم در واقع فقط
برقش خطرناکه. رنگین کمون یعنی رعد و برق تموم شده.
رز: تو اوجین رو نمی شناسی. چشمش به رنگین کمون
که می افته هوش و حواس از سرش می پره. همین جوری راه می افته به طرف رنگین کمون.
هیچ چیز هم نمی تونه حواسش رو بیاره سر جاش. از جمله بوق ماشین ها.
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفمن به گمونم اوجین رو میشناسم
پاسخحذف